دوشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۳

آقاي دکتر رحيم پور اذقدي ( ازقدي )

(آدم نياز داره به اينکه کسي گستاخانه و در عين حال بدون غرض اشکالاتش رو بهش بگه، شما هم مي دونيد محاسن کارتون چيه ولي اشکالش رو هم بهتره که بدونيد)

وقتي چند نفر دور آدم رو مي گيرن و به به و چه چه مي کنن و تصوير آدم رو توي تلوزيون نشون مي دن نتيجه ي خواسته يا ناخواسته اش يه مقداري غروره، خيلي هنر مي خواد که تو اينجور مواقع کسي بتونه غرور رو زير پا لگد کنه.

دوست گرامي جناب آقاي دکتر، بهتر است در چارچوب مطالبي که از آنها اطلاعاتي داريد صحبت بفرماييد زوده که بخواين در عمق و ناگهان در بالاترين مرتبه ي معرفت دست به تجزيه و تحليل بزنيد.

فقر مرتبه اي است از مراتب سلوک و آن هم در بالاترين درجات آن براي ابراز نظر درباره ي آن بهتر است از کساني که حداقل در زمينه ي عرفان نظري دستي دارند به تفحص مي پرداختيد. نه اينکه هنوز از تخم در نيامده هواي سيمرغي کوه قاف را در سر بپرورانيد.

اشتراک لفظ دائم رهزن است

اشتراک گبر و مومن در تن است

نبايد اسير الفاظ شد، اگر در جايي پيامبر اسلام فرموده کادالفقر ان يکون کفرا و جاي ديگر فرموده : الفقر فخري تفاوت اين دو فقر از زمين تا آسمان است.

دوست گرامي به آن فقر نمي توان رسيد تا جگر خون نشود:

يک ذره ز حد خويش بيرون نشود

خودبينان را معرفت افزون نشود

آن فقر که مصطفي بر آن فخر آورد

آنجا نرسي تا جگرت خون نشود

فقر مرتبه اي است که در آن به شخص گفته مي شود فقير في الله يعني دل او از تمام تعلقات خالي مي شود و تمام وجودش آماده ي پذيرش تابش انوار حضرت احديت را دارد و در مرتبه اي است که سالک ديگر حتي از خود نيز خبر ندارد:

آنرا که فنا شيوه و فقر آيين است

نه کشف يقين نه معرفت نه دين است

رفت او زميان همين خدا ماند خدا

الفقر اذا تم هو الله اين است

 اينجاست که ممکن است لفظ انا الحق را بر زبان بياورد ، نه به آن معني که من حق هستم بلکه بدان معنا که هيچ چيزي در عالم وجود ندارد و اين من که زماني براي خودش من بود نيز ديگر وجود ندارد، فقط و فقط خداست.

 

حتما اين مراتب را که معروف است به هفت شهر عشق(عطار نيشابوري) شنيده ايد:

گفت ما را هفت وادي در ره است

چون گذشتي هفت وادي درگه است

....

هفتمين وادي فقر است و فنا

بعد از اين روي و روش نبود ترا

و اين مقامي است که حافظ درباره ي آن مي فرمايد:

اگرت سلطنت فقر ببخشند اي دل

کمترين ملک تو از ماه بود تا ماهي

تو دم فقر نداني زدن از دست مده

مسند خواجگي و مجلس تورانشاهي

جمعه، تیر ۰۵، ۱۳۸۳

خون و پيام

هر انقلابي دو چهره دارد ، خون و پيام

شهيد کسي است که در عصر نتوانستن ها ، اگر نمي تواند بر دشمن ظفر يابد با خون خود او را رسوا مي کند.

کساني که شهامت آن را داردند که مرگ خود را انتخاب کنند ، تنها دست به يک انتخاب بزرگ زده اند ولي کساني که مي مانند وظيفه ي بزرگتري دارند و آن رسالت پيام است و زينب در انقلاب کربلا رسالت پيام را بر عهده داشت.

يا بايد حسين باشي و يا زينب، در غير اينصورت يزيدي هستي

دکتر علي شريعتي

چهارشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۳

اين آمريکايي ها دارن تو عراق چيکار مي کنن؟

 

من تا يه سري عکس رو از ابو غريب نديدم و بعدم يک سري کاريکاتور نمي تونستم اين رو باور کنم!

آخه حيوانيت تا چه حد؟!

اونم براي کساني که خودشون رو سردم دار مدافعين حقوق بشر مي دونن.

آخه مگه اينا چقد از دست اين مسلمان ها عقده دارن که اينطوري برخورد مي کنن؟

اين آدماي پست فطرت فهميدن که براي مسلمان مرگ راحت تر از ننگ است مي خواهند به زور هم که شده مسلمون ها رو دچار ننگ کنند.

اون زن کثيف آمريکايي چه کاريست که با مردان مسلمان مي کنه؟

نمي تونم عکس ها رو بزنم براي عموم چون خيلي فجيع هستن ولي اگه کسي بخواد مي تونه اعلام کنه تا اون عکس ها رو براش ارسال کنم(البته بنا به دلايلي فکر مي کنم بهتره که اين عکس ها رو فقط آقايون ببينن ، اون هم يه چند سالي از سن قانوني بالاتر باشن!).

وقتي که سر سرباز آمريکايي رو جلوي دوربين مي برن، در پاسخ به جناياتي که مسلمون ها دستشون به هيچ کجا نمي رسه اون وقت صداشون در مياد که: واي حقوق بشر رو زير پا گذاشتند. بميرند اون کساني که از حقوق بشر به اين نحو دفاع مي کنند.

اين پست فطرت ها مي دونن که لخت کردن يه مرد مسلمان از مردن براش سخت تره ، با زور سگ هاي وحشي اونها رو جلوي هم سلولي هاي ديگرشون لخت مي کنن و وادارشون مي کنن کارهاي ........

خدايا چه بايد کرد؟

اگر اين بي شرف ها پاشون به ايران برسه بلايي به مراتب سخت تر به سر مردم ايران ميارن بايد توي همين عراق جلوشون رو گرفت، اي کاش مي تونستم اين پست فطرت ها رو همشون رو يکجا سر به نيست کنم.

اينها پيرو چه ديني هستند؟

آيا مسيحي هستند؟

 

اي مسيح چرا اين کساني رو که دم از پيروي تو مي زنند را نابود نمي کني؟

در ابتدا که در همين همسايگي ما در بحران افغانستان مداخله کردند و سپس صدام را به زير آوردند همه ي اطرافيان مي گفتند آمريکا بد است و من مي گفتم خوب است، ولي امروز اگر همه ي دنيا هم بگويند خوب است نمي توانم بپذيرم. حساب مردمان خوب آمريکايي جداست اين کشور حدود سيصد ميليون جمعيت دارد، هرچند که نمي توانم مردمان خوب آمريکايي را ناديده بگيرم ولي....:

 

چنان پرشد هواي سينه از خصم

که فکر خويش گم شد در ضميرم

 

زماني که مغول ها تمام کشورهاي مهم آسيا رو تسخير کردند يک موضوعي بدجوري غرور اونها رو دچار خدشه کرده بود و اون هم اين بود که هنوز ژاپن رو نتونسته بودن به چنگ بيارن و اين در زماني بود که ژاپني ها مشغول جنگ هاي داخلي خودشون بودن و شديدا در قالب دسته ها و گروه هاي مختلف و ملوک الطوايفي با هم در نزاع هاي خونين.

ولي همينکه يک دشمن خارجي به آنها هجوم مي آورد تمام اختلافات را کنار گذاشته و يکپارچه به جنگ آن دشمن خارجي مي رفتند.

همين شد که مغول هاي جنگنده نتوانستند حريف ژاپني ها شوند، چه بسا اگر پاي مغول ها به ژاپن کشيده شده بود ، ژاپن امروز نيز ژاپن ديگري بود.

حال ما هم نبايد اجازه دهيم پاي اين نامردان آمريکايي در ايران باز شود، چرا که کافيست پاي اينها به ايران باز شود و همان بلايي را بر سر ما بياورند که بر سر عراقي ها مي آورند.

تن مرده و گريه ي دوستان

به از زنده و خنده ي دشمنان

مرا عار آيد از اين زندگي

که سالار باشم کنم بندگي

یکشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۳

 

تو زمين باش تا او آسمان باشد!

 

"فإن لم يصبها وابل فطل"*

تو زمين باش تا او آسمان باشد، گاه بارانش بر تو مي بارد و گاه آفتابش بر تو مي تابد، گاه ابرش ترا در سايه ي خود مي پروراند و گاه نفحات لطف او بر تو مي وزد تا پخته گردي. اگر از دولتياني همه راست گردد و اگر از بي دولتاني کس چيز نتواند کرد.

 

در راه تو من کيم که در منزل من

از چهره تو گلي دمد بر گل من

اين بس نکند ز عشق تو حاصل من

کز عشق تو آراسته گردد دل من **

__________________

* سوره ي بقره آيه 265

** نامه ي ششم عين القضاة

چهارشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۳

محمود حکیمی

 

حتما نام آقايون حکيمي رو شنيديد، آقايان محمود حکيمي و محمد رضا حکيمي از نويسندگان معروف ايران هستند ولي خوب سبک و سياق فکري و در نتيجه نويسندگيشون با هم متفاوته، آقاي محمد رضا حکيمي بيشتر مطالب ديني مذهبي مي نويسند و آقاي محمود حکيمي مطالب ايدئولوژيکي، البته الان نمي خوام در باره ي تفاوت هاي اين دو بزرگوار صحبت کنم. امروز مي خواستم آقاي محمود حکيمي رو به شما معرفي کنم ، اولين کتابي که از ايشون خوندم سوگند مقدس بود و اون موقع فکر در حول و حوش نوجواني بودم و خيلي برام جالب بود ، الان هم مي خوام کتاب لطيفه هاي سياسي ايشون رو به شما معرفي کنم کتابي است در قالب طنز و نگاه منتقدانه به مسائل سياسي - فرهنگي ايران و جهان، جالب اينه که بيشتر مطالب همراه با سند ارائه شده اند.

اميدوارم بتونم از مطالب زيباي اين کتاب براي گروه ارسال کنم، اگه فراموش کردم حتما به من يادآوري بفرماييد.

 

من فقط يک پياله شير خواسته بودم

يک روز رضا شاه دستور داده بود براي وي شير بياورند. چون از درباريان کسي جرئت نداشت در باره ي آن توضيح بخواهد نتوانستند بپرسند که منظور اعليحضرت چه نوع شيري است.

رئيس کل شهرباني که مرجع کليه ي اوامر دربار بود به رئيس کشاورزي مازندران دستور داد که به هر نحوي هست شير را در جنگل به طور زنده شکار کرده و آن را زنجير کنند و به تهران بفرستند. اتفاقا يکي از مهندسين راه آهن شمال شيري داشت که آن را خريده بود، بلافاصله آن را به تهران فرستادن.

رئيس شهرباني کي شير آب انبار و يک پياله شير جوشيده ي گاو هم تهيه کرد و همه را به حضور اعلي حضرت قدر قدرت قوي شوکت برد!

اعلي حضرت پرسيد : اينها چيست؟

رئيس شهرباني عرض کرد: قربان همه ي اينها شير است!

شاه از تماشاي آن همه شير از خنده روده بر شده و بعد گفت:

- من فقط يک پياله شير خواسته بودم آنهم در هفته ي گذشته. اينها چيست که آوردي؟*

---------------------------------------

اين هم شعري زيبا از اخوان ثالث که در لطيفه هاي سياسي نقل شده:

اين بد که به ما کنند با کس نکنند

بر گل ستمي رود که با خص نکنند

گويند جواب ابلهان خاموشي است

خاموش شديم و ابلهان بس نکنند

 

_______________________________

* شوخي در محافل جدي ص 201، با کمي تغيير و ويرايش

 

اگر مطالب گروه را مفيد مي بينيد، لطفا اين مطالب را براي دوستانتان نيز فوروارد نماييد.

دوشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۳

خاتميت

 

خاتميت يعني فارغ التحصيل شدن انسان از مکتب وحي و فارغ التحصيل شدن به اين معناست که بشر بعد از خاتميت به وحي جديد احتياج ندارد و لزومي نيست که بعد از کلاس دکتري در کلاس ديگر بنشيند.

نمي خواهم بگويم که انسان ديگر به دين احتياج ندارد، مي گويم : ديگر به وحي جديد نيازمند نيست . يعني بر اساس تعليمات اين مکتب و آشنايي هرچه بيشتر با آنچه انسان آموخته است، بي آنکه پيغمبر ديگري بيايد و دستش را بگيرد و پابه پايش ببرد و مشکلات جديد يا مسائلي را که در اديان قبل پيش نيامده وحي جديدي حل کند، مي تواند خود پاسخ بيابد.

 

...........

مجتهد به معناي اين نيست که همه ي علوم را مي داني بلکه به اين معناست که تو خود اکنون بر اساس آموزش و تعليماتي که از اين مکتب و معلمين اين مکتب گرفته اي مي تواني تحقيقاتت را ادامه بدهي و به علم، تکامل ببخشي و پيش بروي.

 

مجموعه آثار 14 صفحه ي 326

جمعه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۳

به بهانه ي نزديک شدن به بزرگداشت معلم شهيد

دکتر علي شريعتي

 

متاسفانه دکتر شريعتي در بين دو گروه مظلوم واقع شده يکي گروه متدينين مادرزاد که حاظر به نقد افکار خود نيستند و علنا خصومت خود را نسبت به شريعتي اعلام مي کنند و ديگر، طرفداراني که صرفا جهت توجيه سهل انگاري هاي خود اعم از بي بند و باري ها و مسامحه گري هاي بيش از حد از او دفاع مي کنند.

گروه اول يعني دشمنان شريعتي که مسئولين محافظه کار کشور ما در حال حاضر جزء اين گروه هستند خيلي راحت بدون هرگونه نقدي دست به توهين هاي علني مي زنند و اگر مجبور شوند مطلبي از شريعتي بيان کنند و يا بزرگداشتي بگيرند آنچنان مغرضانه اين کار ها را انجام مي دهند که اگر انجام ندهند بسيار بهتر است.

يادم نمي رود 2 يا 3 سال پيش بود که تلويزيون تصميم به گرفتن بزرگداشتي براي شريعتي گرفته بود، به جاي آنکه حداقل به معرفي آثار او بپردازد و دوربين را در ظاهر هم که شده از روي کتاب هاي او بگذراند ، چيزي حدود 70% از زمان فيلم را اختصاص داده بود به گرفتن تصوير از يک سيگار روشن که در درون زير سيگاري بود و دود به آسمان مي فرستاد(سر گروه اين تيپ ، آقاي دکتر لاريجاني است)!!

دوستان نادان هم همتشان بر اين است که از شريعتي دستمايه اي درست کنند براي کوباندن آخوندها (مانند آقاي يوسفي اشکوري)!!

ديگر حاميان دکتر شريعتي کساني هستند که شريعتي را جهت توجيه مقاصد شهوت طلبانه ي خود مي خواهند(البته هر سه گروه جزء شهوت طلبها هستند، دو گروه اول شهوت قدرت و گروه سوم شهوت جنسي).

 

در صورتي که از طريق شريعتي مي توان به خدا رسيد، سعي و همت شريعتي بر اين بود تا بدون غرض به عنوان يک ناظر بيروني به دين نگاه کند، او کسي بود که در ابتدا شروع به شناساندن مکاتب ديگر کرد، مکتب توتميسم، مارکسيسم، اگزيستانسياليسم، امانيسم،

يا

 بوديسم، هندوايسم، زرتشت و ... [1]

و پس از يک سلسله توضيحات درباره ي اين اديان که به بيان زيباييهاي اين مکاتب پرداخته بود به گونه اي که دل هر خواننده ي تشنه اي را ميلرزاند، به نقد اسلام و خداشناسي پرداخت، همچنين به بيان افراطها و تفريطهايي که مومنين دچار آنها گشته اند.[2]

 

بهتر است اين شخص را به عنوان کسي که انسان را به خدا ميرساند معرفي کنيم نه به عنوان کسي که مقاصد ما را توجيه مي نمايد. کساني که آثار شريعتي را به صورت تک بعدي و آنهم فقط در راستاي اعمال و افکار خودشان بيان مي کنند، همانقدر ضعيفند که دشمناني ناداني که او را مخالف با قدرتمداري ديني (يا به عبارتي سوء استفاده ي ديني) خود مي دانند.

بسياري از افرادي که دم از ملي - مذهبي و امثالهم مي زنند فقط به بخش اول شعارهاي سمبليک خود توجه نموده اند ، يعني ملي را گرفته اند و مذهبي را فراموش کرده اند.

 

راه دين داري و راه خداشناسي راهي نيست که انسان بتواند بگويد به يک جايي رسيدم که ديگر به خداشناسي نيازي ندارم و از حالا به بعد بايد به مردم بپردازم. مردم براي همديگر راهي هستند براي رسيدن به خداوند.

شريعتي کسي بود که بحران شک نسبت به خداوند را تجربه کرده و موفق به گذشتن از اين بحران گشته، به همين دليل است ، کساني که متفکرانه به دين نگاه مي کنند با شريعتي احساس قرابت مي کنند ولي کساني که دين را از بدو تولد به همراه داشته اند و بدون کوچکترين تفکر و زحمتي يک دين را به اسم اسلام و آنهم مذهب شيعه ي آن را پذيرفته اند(يا به عبارتي دچار آن گشته اند)، نمي توانند او را درک کنند و از آنجايي که بالاتر از درک خود را محال تصور مي کنند ، بيانات او را نادرست مي پندارند و دست به تکفير و تفسيق او مي زنند.

 

شريعتي بالاترين نيست.

شريعتي يک مرحله از مراحل سلوک مي باشد.

شريعتي قابل تحسين است، چون يک انسان بود نه يک کپي از هزارن هزار نفر که از همديگر کپي شده اند.

افکار شريعتي افکار زنده ايست و قابل نقد مي باشد.

 

من اين مطالب را به دشمنان شريعتي نمي گويم ، چون آنها قدرت درکشان سطحي تر از آن است که بتوانند اين مسائل را درک کنند، بلکه بخشي از کلام من به کساني است که شريعتي را دوست دارند و تمام کلام من متوجه کساني است که در وادي شک نسبت به خداوند و اسلام قرار گرفته اند.



[1] "به قول معلم شهيد دکتر شريعتي: پيامبران چين - هردو - ، بودا ، مهاويرا ، نانک (nanak) و همه ي مصلحان و مبلغان دين ودا و دين بودا و همچنين هرسه پيامبر ايراني ، زرتشت ، ماني و حتي مزدک ، طراح و طرفدار سيستم اشتراکي و همه فرزانگان و حکماي بزرگ يونان –سقراط و افلاطون و ارسطو و ... – بدون استثناء از طبقه ي بالا ، يعني اشراف و سلاطين و ملاکان و قئودالها و مغان و روحانيان بزرگند و برعکس –هم به روايت تاريخ و هم به صراحت و اعتراف شخص پيامبر اسلام- تمام پيامبران سلسله ي ابراهيمي جوشيده و منبعث از توده ي مردمند . يعني از طبقه مقابل طبقه پيامبران شرقي و حکماي غربي.... .     و در طبقه ي محروم نيز از محرومترين قشر آن بوده اند که چوپانانند......" صفحه ي 106 مجموعه آثار 15

[2] نمي دانم در کدام يک از آثار ايشان بود که بيان کرده بودند: "از من مي پرسند اينقدر که به فوايد دين براي دنيا مي پردازيد به بيان مسائلي مانند معاد نمي پردازيد" و خود در پاسخ گفته بودند: "بله اين درست متاسفانه افراط از يک سو باعث گشته تا عکس العلمي اينچنين در من بوجود آيد و آخرت هم نبايد فراموش شود"

پنجشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۳

 

با سلام خدمت تمامي دوستان گرامي

براي دانلود سرود ها و آوازها، حتي الامکان از DAP استفاده بفرماييد.

موفق باشيد

يقين

 

015

 

شهرام ناظري - کردي
 http://home.ripway.com/2004-5/120319/015-kordi.mp3

Time=11'12"

656KB

037

 

شهرام ناظري – چون مي روي بي من مرو
 http://home.ripway.com/2004-5/120319/037.mp3

Time=7' 29"

439KB

058

 

شجريان – سرو چمان من چرا ميل چمن نمي کند
 http://home.ripway.com/2004-5/120319/058-sarvechamanemanchera.mp3

Time=5' 21"

314KB

067

 

شهرام ناظري – کردي 2
 http://home.ripway.com/2004-5/120319/067-kordi.mp3

Time=4' 43"

277KB

 

 

آدرس وبلاگ:

http://yaghin.blogspot.com

 

آدرس گروه:

http://groups.yahoo.com/group/yaghin/