سه‌شنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۳

جوانمرد

امير علي عبو پيري بود بزرگ ، مريدي داشت که او را محمد شهر آبادي مي ناميدند، يک روز اين مريد را به بازار فرستاد که از براي او چيزي بياورد و اين مريد به بازار رفت ولي پولي براي خريد نداشت به همين دليل خود را به عنوان غلام فروخت و از پول آن، آن چه را که پير خواسته بود برايش تهيه کرد و فرستاد. چند روز به همين ترتيب گذشت، آن کسي که اين مريد را خريده بود متوجه مسئله شد و او را به نزد پير فرستاد چون به نزد او رسيد، امير علي عبو به او گفت: اي جوانمرد! چندين هزار سال در دور بودن از تو، جان ما در عشق مي سوخت! اين بس نبود که اين فراق ظاهر نيز به آن اضافه کردي.

_____________________________

 

نامه هاي عين القضات (بخش دوم) صفحه 171

 

شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۳

بعضي وقتا هرچه هم که بخوايم ادب را رعايت کنيم و ساکت بمانيم نمي شود !

يعني اصلا بعضي وقت ها ادب در ساکت نماندن و گفتن است!

من نمي خواهم بگويم آمريکا در ايران و يا هر کشور ديگري به دنبال منافع خود نيست ولي اين مرگ بر آمريکايي که آقايان بلند پايه در ايران مي گويند هم مخلصانه نيست و صرفا يک مرگ بر امپرياليسم نيست.

و يا اين حمايتي که آقايان از مسلمانان فلسطين و .. مي کنند حمايت از اسلام و مسلمانان نيست.

اين يک بازي سياسي است.

اگر اينگونه است ، پس چرا مرگ بر شوروي قطع شد و اکنون شده است کشور دوست روسيه؟!

چرا دو دوزه بازي مي کنيم؟

چرا نبايد مردم را روشن کنيم و رک و رو راست با مردم صحبت نماييم؟

مردم احمق نيستند.

اگر شعار ما حمايت از مسلمانان است و اين حمايت يک بازي سياسي نيست، از مسلمانان چچن حمايت نمي کنيم؟

آيا نه اين است که چچني هاي مسلمان در دام ديکتاتوري که دوست آقايان است اسير گشته اند؟

نمي دانم چرا به ياد شعر شهر بي تپش اثر دکتر شريعتي افتادم:

در مزار آباد شهر بي تپش

واي جغدي هم نمي آيد به گوش

دردمندان بي خروش و بي فغان

خشمناكان بي فغان و بي خروش

مشت هاي آسمان كوب قوي

واشدند و گونه گون رسوا شدند

يا نهان سيلي زنان يا آشكار

كاسه پست گدايي ها شدند

خشمگين ما بي شرف ها مانده ايم

باز ما مانديم و شهر بي تپش

وانچه كفتار است و گرگ و روبه است

گاه مي گويم فغاني بر كشم

باز مي بينم صدايم كوته است

-----------------------------

اين هم يک mp3 کوتاه با صداي دکتر شريعتي و با موضوع زينب حجم = 358 KB

پنجشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۳

رنج بي فکري

... آدم هايي که متاسفانه کم فکر هستند، فقط از تشنگي و بريدن گلو رنج مي برند، ولي اين رنج ها را حس نمي کنند. اين است که هيچ وقت کسي روضه ي پيغمبر را نخوانده، کسي رنج او را حس نکرده، چون آب که بوده مي توانسته بخورد، گلويش هم که بريده نشده بود، پس ديگر چه رنجي؟!

__________________________

مجموعه آثار 29 – ميعاد با ابراهيم صفحه 412

سه‌شنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۳

گر بر سر نفس خود اميري مردي

گر بر دگران خرده نگيري مردي

مردي  نبـود  فتـاده  را  پـاي  زدن

گــر دست فتـاده اي بگيري مردي

 

شنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۳

قَالَ ص مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ

 

چه کسي مي تواند آنگونه که بايد تو را پرستش کند و چه کسي مي تواند انگونه که بايد تو را بشناسد

 

بحارالأنوار     68     23    باب 61- الشكر .....  ص : 18

 

 

جمعه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۳