سه‌شنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۴

khezr

خضرKhezr

در عرفان از حضرت خضر(سلام خداوند بر او باد) بسيار نام برده شده و بسياري از عرفا آنگونه كه بيان كرده اند با او ملاقات داشته اند، كساني در بيداري و كساني در خواب و كساني هم در حالتي بين خواب و بيداري با او ملاقات كرده اند و جناب حضرت خضر به ياريشان شتافته!

اما خضر(ع) كيست؟

در پايين مختصري از شرح حال حضرت خضر عليه السلام به نقل از دو تفسير مجمع البيان و مخزن العرفان (تفسير آيه 65 سوره كهف) خدمت شما تقديم مي گردد.

------------------------------------

مجمع البیان

مؤلف: شیخ طبرسی سال 548 هجری قمری

سوره كهف (18)  آيه 65 (جلد 15 صفحه 102 سطر 1) ترجمه: آنها به بنده‌اي از بندگان ما رسيدند كه رحمتمان را بر او نازل كرده و از جانب خود به او دانش داده بوديم.  (جلد 15 صفحه 103 سطر 10) مقصود: فوجدا عبدا من عبادنا: موسي و رفيقش، بيكي از بندگان ما برخوردند كه بر روي سنگي مشغول نماز بود. او بليا بن ملكان معروف به خضر بود. علت اينكه او را خضر ناميده‌اند، اين است كه هر جا نماز مي‌خواند، سبز و خرم مي‌شد. در روايت است كه وي بر پوستيني نشسته بود كه از زير آن سبزه ها رسته بودند. بروايتي ديگر بر حصيري سبز نشسته بود. موسي به او سلام كرد و پاسخ شنيد و او را بنام پيامبر بني - اسرا‏يل مخاطب ساخت. موسي گفت: - از كجا فهميدي كه من كيستم ؟ كي بتو گفت: كه من پيامبر هستم ؟ درباره اين "عبد " اختلاف شده است. برخي گويند: فرشته‌اي بود كه موسي مأموريت يافت علوم باطني را از وي فرا بگيرد. بيشتر مفسرين معتقدند كه او بشر بوده است. جبا‏ي و ديگران گويند: او پيامبر بوده زيرا جايز نيست كه پيامبر از غير پيامبر، پيروي كند و از او چيزي بياموزد. در اين صورت از قدر او كاسته مي‌شود. ابن اخشيد تجويز مي‌كرد كه پيامبر نباشد، بلكه بنده صالحي باشد كه علوم باطني نزد او بوديعت گذاشته شده است. اين مطلب صحيح نيست. پرسش: آيا ممكن است كه در زمان موسي پيامبري داناتر از وي باشد ؟ پاسخ: ممكن است خضر از بعضي جهات، عالمتر از موسي باشد و موسي تنها از همان - جهت، محتاج به شاگردي او باشد والا موسي از جهات ديگر عالمتر از وي بوده است. آتيناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما: او بنده‌اي بود كه ما او را نبوت - و به قولي طول حيات - بخشيده و از علم غيب او را تعليم داده بوديم. اين معني از ابن عباس است. امام صادق مي‌فرمايد: او را علمي بود كه در الواح تورات، براي موسي نوشته نشده بود. موسي گمان مي‌كرد همه چيزها‏ي كه مورد احتياج اوست در تابوت او هست و همه علوم در الواح تورات نوشته شده است. (جلد 15 صفحه 102 سطر 1) ترجمه: آنها به بنده‌اي از بندگان ما رسيدند كه رحمتمان را بر او نازل كرده و از جانب خود به او دانش داده بوديم.  (جلد 15 صفحه 103 سطر 10) مقصود: فوجدا عبدا من عبادنا: موسي و رفيقش، بيكي از بندگان ما برخوردند كه بر روي سنگي مشغول نماز بود. او بليا بن ملكان معروف به خضر بود. علت اينكه او را خضر ناميده‌اند، اين است كه هر جا نماز مي‌خواند، سبز و خرم مي‌شد. در روايت است كه وي بر پوستيني نشسته بود كه از زير آن سبزه ها رسته بودند. بروايتي ديگر بر حصيري سبز نشسته بود. موسي به او سلام كرد و پاسخ شنيد و او را بنام پيامبر بني - اسرا‏يل مخاطب ساخت. موسي گفت: - از كجا فهميدي كه من كيستم ؟ كي بتو گفت: كه من پيامبر هستم ؟ درباره اين " عبد " اختلاف شده است. برخي گويند: فرشته‌اي بود كه موسي م‌کموريت يافت علوم باطني را از وي فرا بگيرد. بيشتر مفسرين معتقدند كه او بشر بوده است. جبا‏ي و ديگران گويند: او پيامبر بوده زيرا جايز نيست كه پيامبر از غير پيامبر، پيروي كند و از او چيزي بياموزد. در اين صورت از قدر او كاسته مي‌شود. ابن اخشيد تجويز مي‌كرد كه پيامبر نباشد، بلكه بنده صالحي باشد كه علوم باطني نزد او بوديعت گذاشته شده است. اين مطلب صحيح نيست. پرسش: آيا ممكن است كه در زمان موسي پيامبري داناتر از وي باشد ؟ پاسخ: ممكن است خضر از بعضي جهات، عالمتر از موسي باشد و موسي تنها از همان - جهت، محتاج به شاگردي او باشد والا موسي از جهات ديگر عالمتر از وي بوده است. آتيناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما: او بنده‌اي بود كه ما او را نبوت - و بقولي طول حيات - بخشيده و از علم غيب او را تعليم داده بوديم. اين معني از ابن عباس است. امام صادق مي‌فرمايد: او را علمي بود كه در الواح تورات، براي موسي نوشته نشده بود. موسي گمان مي‌كرد همه چيزها‏ي كه مورد احتياج اوست در تابوت او هست و همه علوم در الواح تورات نوشته شده است .

------------------------------------

تفسیر مخزن العرفان

مؤلف: بانو مجتهده ی امین

سوره كهف (18)  آيه 65  (جلد 10 صفحه 59 سطر 2) (ترجمه) (وقتي موسي) (ع) با رفيقش برگشتند) بنده ‏ي از بنده گان ما را يافتند كه از جانب خودمان باو رحمت عطاء نموده بوديم و هم از جانب خود بوي علم آموختيم (65)  (جلد 10 صفحه 60 سطر 1) (توضيح آيات) فوجدا عبدا من عبادنا آتيناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما پس از آنكه موسي عليه السلام با رفيقش بر گشتند به انجا‏يي كه ماهي بريان كرده زنده شده بود و راه دريا را باز نموده بود در آنجا خضر عليه السلام را ملاقات نمودند. در اين آيه چند فضيلت خضر (ع) را تذكر ميدهد: يكي او را عبد مي‌نامد (عبدنا) كه اضافه بخود نموده و اشاره بمقام بلند عبوديت او است. دوم - مشمول رحمت الهي گرديده (من عندنا) اينكه اضافه بخود نموده دلالت دارد بر رحمت خاص كه شايد نبوت باشد و يا طول عمر بنا بر اينكه خضر هم نبي بوده و هم صاحب عمر طولاني. در منهج گفته بعقيده بعضي هنوز زنده است و راه نماي گمشده‌گان از م‌ْمنين مي‌باشد و اين منافي با (لا نبي بعدي) نميباشد زيرا كه مقصود از حضرت اين است كه شريعت من ناسخ جميع شرايع است و بعد از من هيچ پيمبري مبعوث نميشود كه مردم را بدين خود دعوت نمايد و خضر عليه السلام اگر چه بعد از او زنده مانده است لكن شريعت او منسوخ است. (پايان) سوم - (و علمناه من لدنا علما) علمي كه بخضر (ع) عطاء شده بود علم لدني بود يعني بدون اسباب عادي و تعليم و تعلم از غير ما از جانب خود بوي علم عنايت كرديم و آن علمي بود كه مخصوص بحق تعالي است و بهر كس از انبياء و اولياء كه خواهد عطاء مينمايد. از صادق آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم روايت شده كه فرمود نزد خضر علمي بود كه در تورات نبود موسي (ع) گمان ميكرد تمام علوم در تورات مكتوب است. (جلد 10 صفحه 59 سطر 2) (ترجمه) (وقتي موسي) (ع) با رفيقش برگشتند) بنده ‏ي از بنده گان ما را يافتند كه از جانب خودمان باو رحمت عطاء نموده بوديم و هم از جانب خود بوي علم آموختيم (65)  (جلد 10 صفحه 60 سطر 1) (توضيح آيات) فوجدا عبدا من عبادنا آتيناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما پس از آنكه موسي عليه السلام با رفيقش بر گشتند بانجا‏يكه ماهي بريان كرده زنده شده بود و راه دريا را باز نموده بود در آنجا خضر عليه السلام را ملاقات نمودند. در اين آيه چند فضيلت خضر (ع) را تذكر ميدهد: يكي او را عبد مي‌نامد (عبدنا) كه اضافه بخود نموده و اشاره بمقام بلند عبوديت او است. دوم - مشمول رحمت الهي گرديده (من عندنا) اينكه اضافه بخود نموده دلالت دارد بر رحمت خاص كه شايد نبوت باشد و يا طول عمر بنا بر اينكه خضر هم نبي بوده و هم صاحب عمر طولاني. در منهج گفته بعقيده بعضي هنوز زنده است و راه نماي گمشده‌گان از م‌ْمنين مي‌باشد و اين منافي با (لا نبي بعدي) نميباشد زيرا كه مقصود از حضرت اين است كه شريعت من ناسخ جميع شرايع است و بعد از من هيچ پيمبري مبعوث نميشود كه مردم را بدين خود دعوت نمايد و خضر عليه السلام اگر چه بعد از او زنده مانده است لكن شريعت او منسوخ است. (پايان) سوم - (و علمناه من لدنا علما) علمي كه بخضر (ع) عطاء شده بود علم لدني بود يعني بدون اسباب عادي و تعليم و تعلم از غير ما از جانب خود به وي علم عنايت كرديم و آن علمي بود كه مخصوص بحق تعالي است و بهر كس از انبياء و اولياء كه خواهد عطاء مينمايد. از صادق آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم روايت شده كه فرمود نزد خضر علمي بود كه در تورات نبود موسي (ع) گمان ميكرد تمام علوم در تورات مكتوب است .

چهارشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۴

zekr

ذكر

اذكار الهي انسان را مستعد مي كنند تا مراتب خاصي را در معرفت حضرت حق با راحتي بيشتر طي نمايند.

ذكر دل را صيغل مي دهد و آن را آماده مي نمايد.

خداوند آنقدر عزيز است كه حتي براي امور مادي هم انسان بايد از او كمك بگيرد، حال ممكن است اذكاري هم براي رسيدن به آن خواسته ي مادي به كار ببرد. بهتر است در هر زماني شخصي كه ذكر حضرت حق را با خود همراه دارد از ذكر به عنوان وسيله اي استفاده كند كه لياقت خود را بالاتر ببرد و اگر خود ذكر را، راهگشا بداند اين درست نيست.

 

به غير از خداوند به هيچ آفريده اي نبايد توسل جست ، هرگونه توسل مستقيم به پيامبران و اولياء الهي شرك است.

و اگر كسي بخواهد توسلي بجويد بايد به اين شكل باشد كه به آن شخص يا به روح آن شخص بگويد: تو پيش خدا آبرو داري و قدر و منزلت داري و من روسياه درگاه حضرت احديت هستم ..........

و البته آنان كه به درجه ي قرب الهي نائل مي شوند سعيشان و همتشان بر اين است كه از حضرت احديت غير خود حضرتش را نخواهند......

فراق و وصل چه باشد، رضاي دوست طلب

كه  حيف  باشد  از   او   غير   او   تمنايي

 

حضرت مولانا جلال الدين  به صورت زيبايي علت بيان ذكر را گفته است، ايشان با يك مثال اين موضوع را بيان مي كند و مي گويد: فيل عاشق هندوستان است و اگر از هندوستان جدا شود ، روزها نام هندوستان را در دل مي گويد و تمام مدت به هندوستان فكر مي كند و تمام همّ و غمش هندوستان است و همين است كه وقتي شب مي خوابد، همينكه چشمانش بسته مي شود هندوستان را در خواب مي بيند!

ذكر هندستان كند پيل از طلب

پس مصور گردد آن ذكرش به شب

سپس جناب مولانا بيان مي دارد اين مربوط به كسي است كه زيبايي هند را ديده است و در هند سكونت داشته كسي كه هيچ احساسي نسبت به هند زيبا ندارد در خواب هم خواب هندوستان را نمي بيند  و اينگونه اين مثال را بيان مي كند كه: خر هيچوقت خواب هندوستان را نمي بيند و علتش هم اين است كه هندوستاني را نديده كه حال احساس دوري از هندوستان او را آزار دهد:

خر  نبيند  هيچ  هندستان  به  خواب

خر ز هندستان نكردست اغتراب *

و در ادامه بيان مي دارد كه ذكر حضرت الله ، لياقت مي خواهد و هر آدم بي لياقتي نمي تواند آن ذكر را در دل بپرورد:

اذكر الله كار هر اوباش نيست

ارجعي بر پاي هر قلاش * نيست

هر چند كه جناب مولوي حتي انسان هايي كه دلشان آماده نيست را نيز اميدوار مي كند به اين ترتيب كه از آنها مي خواهد سعي كنند فيل باشند و اگر نيستند سعي كنند كه خود را تبديل كنند به آن انسان هاي با لياقت كه در اينجا به فيل تشبيه شده اند.

ليك تو آيس * مشو هم پيل باش

گر نه پيلي در پي تبديل باش

_________________

* اغتراب = دوري

* قلّاش = انساني كه بي خير است

* آيس = نا اميد