یکشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۴

بخشندگي

بياني زيبا از بخشندگي

بدان راهي پر مشقت و طولاني در پيش روي داري و در اين راه بدون كوشش بايسته و تلاش فراوان و اندازه گيري زاد و توشه و سبك كردن بارگناه موفق نخواهي بود، بيش از تحمل خود بار مسؤوليت ها بر دوش منه كه سنگيني آن براي تو عذاب آور است. اگر مستمندي را ديدي كه توشه ات را تا قيامت مي برد و فردا كه به آن نياز داري به تو باز مي گرداند كمك او را غنيمت بشمار و زاد و توشه را بر دوش او بگذار و اگر قدرت مالي داري بيشتر انفاق كن و همراه او بفرست زيرا ممكن است روزي در رستاخيز در جستجوي چنين فردي باشي و او را نيابي. به هنگام بي نيازي اگر كسي از تو وام خواهد غنيمت بشمار تا در روز سختي و تنگدستي به تو بازگرداند، بدان كه در پيش روي تو گردنه هاي صعب العبوري وجود دارد كه حال سبكباران به مراتب بهتر از سنگين باران است و آن كه كند رود حالش بدتر از شتاب گيرنده مي باشد و سرانجام حركت بهشت و يا دوزخ خواهد بود پس براي خويش قبل از رسيدن به آخرت وسايلي مهيا ساز و جايگاه خود را پيش از آمدنت آماده كن، زيرا پس از مرگ عذري پذيرفته نمي شود و راه بازگشتي وجود ندارد.

______________________________

نامه 31 امام علي (عليه السلام) بخش 9

نهج‏البلاغة    31- و من وصية له ع للحسن بن علي ع

وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ طَرِيقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِيدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِكَ فِيهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِيَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِكَ فَوْقَ طَاقَتِكَ فَيَكُونَ ثِقْلُ ذَلِكَ وَبَالًا عَلَيْكَ وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَيُوَافِيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِيَّاهُ وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فِي حَالِ غِنَاكَ لِيَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَكَ فِي يَوْمِ عُسْرَتِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ عَقَبَةً كَئُوداً الْمُخِفُّ فِيهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ وَ الْمُبْطِئُ عَلَيْهَا أَقْبَحُ حَالًا مِنَ الْمُسْرِعِ وَ أَنَّ مَهْبِطَكَ بِهَا لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ فَارْتَدْ لِنَفْسِكَ قَبْلَ نُزُولِكَ وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِكَ فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ وَ لَا إِلَى الدُّنْيَا مُنْصَرَفٌ .

 

چهارشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۴

رابعه عدويه

رابعه عدويه

Rabee' Adaviye

مطالبي كه در بخش مربوط به رابعه ي عدويه ، بانوي مؤمنه در تذكرت الاوليا نوشته شده در قالب تصاوير صفحات در يك فايل فشرده مي باشد كه مي توانيد آن را دانلود نماييد.

دانلود

حجم فايل 467 كيلوبايت

 

سه‌شنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۴

يك پاسخ

يك پاسخ!

اين مطلب در پاسخ به "چه شد كه به اينجا رسيديم؟" توسط يكي از دوستان نوشته شده(مطلب زيباست و البته شعر حكيم سبزواري بسيار قابل تامل است! )

"به نام خدا

ای اهل سوز و درد درباره آن سريال گله و شکايت شما را خواندم، حق با شماست، چه توان کرد؟ گوساله های سامری فراوانند و هميشه در هر زمان و هر جامعه ای گوساله پرستها را فريب می دهند و چه خوش گفته است [استاد] در شعری که يک بيتش اين است :

حق پرستــی نکند ملت گوساله پـرست

گو به موسای کليم اين همه اعجاز نکن

تا خدا چه خواهد و امام زمان (عج) بيايد.

زياد غمگين مباش کسانی هم هستند و بوده اند که مقام انسان را دريافته اند و برای آگاهی ما گفته اند. بخوانيم و بدانيم  شعری از حکيم سبزواری  در مقام انسان :

اختران پرتو مشکات دل انور ما

دل ما مظهر کل، کل همگی مظهر ما

نه همين اهل زمين را همه باب اللهيم

نه فلک در دورانند به دور سر ما

بر ما پير خرد طفل دبيرستانی است

فلسفی مقتبسی از دل دانشور ما

ای که انديشه سر داری  و سر می خواهی

به کدويی است برابر ، سر و افسر بر ما

گو به آن خواجه ی هستی طلب زهد فروش

نبود طالب کالای تو در کشور ما

بازوی بازی نصريم نه چون نسر به چرخ

دو جهان بيضه و فرخی است به زير پر ما

عالم و آدم اگر چه همگی اسرارند

بود «اسرار» کمينی ز سگان در ما

 

ياهو حق يارت."

 

شنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۴

قالب جديد

سلام

اميدوارم دوستان براي نوشتن كامنت در اين قالب جديد با مشكلي مواجه نباشند.

براي نوشتن كامنت بهتره كه بر روي Other كليك كنيد و بعد نظرتون رو بفرماييد.

پنجشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۴

شب هاي برره

اگر كاري ساخته باشد و انجام ندهيم، خيانت كرده ايم!

 

چي شد كه به اينجا رسيديم؟

من به صدا و سيما نمي خواهم ايراد بگيرم بلكه مي خواهم بدانم آن مردم ايده آل طلب چرا اسير پوچي و شهوت راني شدند؟

چرا الان پر بيننده ترين و اثرگذارترين برنامه ي تلويزيون، سريال بي محتوا و صرفا وقت گذران شب هاي برره مي باشد؟

اين حرف هاي پوچ، اين سخنان شهوت آلود، اين عشوه ها و خودنمايي هاي غير شرعي!!

 

آيا مردم ايران ، بايد اينگونه باشند؟ آيا اين مردم همان مردم دلاور و متفكر هستند كه در تاريخ نامشان به بزرگي آورده شده؟

در هركجا كه مي روي اثر اين زبان و لهجه ي ساختگي ديده مي شود، در بازار، در ميان قشر تحصيل كرده و دانشگاهي!

 

اين سريال جنبه ي مثبتي هم دارد و آن اين است كه در راه هدف پوچ خود بسيار موفق بوده است و جذاب ، اما سوالي كه پيش مي آيد اين است كه آيا واقعا ما نداريم كساني را كه سريال هاي اثر گذار و در عين حال معرفتي را ساخته و تحويل بدهند؟

و معارف و فرهنگ غنيي كه در ايران و حتي در دنيا وجود دارد را با زبان مخاطب پسند آماده نمايند؟

يا اينكه مسؤولين فرهنگي جامعه ي ما با ارائه ي روش هاي مولد فكر مخالف هستند؟

مورد اول كه غير ممكن است؟

بنابر اين ............ !

شايد بهترباشد فقط بنشينيم و هاي هاي بگرييم!

آيا كار ديگري هم از دست ما ساخته است؟

اگر ساخته باشد و انجام ندهيم، خيانت كرده ايم!

 

 

شنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۴

سخن

 

سخن

"سخن كه روي در حضرت آرد، آن بود كه مستمع را ملالت نگيرد و مخالف و موافق را ميزباني كند و گوينده را مدد زيادت شود و هر سخني كه مستمع را مفلس نكند و هر دو عالم را از دست وي بيرون نكند، آن سخن به فتواي نفس مي گويد. نفسش به زبان معرفت اين سخن بيرون مي دهد تا او در غرور خود بود و خلق در غرور وي."

 

اين مطلب نقل قولي بود از شيخ ابوبكر واسطي كه در تذكرت الاولياي عطار بيان شده است و شايد منظور حافظ از اين بيت نيز همين بوده است كه:

حديث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ

اگرچه صنعت بسيار در عبارت كرد

اگر عاشقانه بيان شود و از دل بيان گردد، بگونه اي كه شخص خود آن را ديده و سپس بيان كرده باشد، آن كلام است كه در موافق و مخالف آتش مي زند وگرنه بازي كردن با الفاظ و استفاده ي از كلمات مسجع و زيبا سازي ظاهر به كاري نمي آيد.

اي بنده بدان كه خواجه ي شرق اين است

از  ابـر  گـهر بـار  ازل  بـرق  اين  است

تـو  گفتـه  چو  گويي  از  قيـاسي  گويــي

او  گفته  ز  ديده  مي كند  فرق  اين است