سخن
"سخن كه روي در حضرت آرد، آن بود كه مستمع را ملالت نگيرد و مخالف و موافق را ميزباني كند و گوينده را مدد زيادت شود و هر سخني كه مستمع را مفلس نكند و هر دو عالم را از دست وي بيرون نكند، آن سخن به فتواي نفس مي گويد. نفسش به زبان معرفت اين سخن بيرون مي دهد تا او در غرور خود بود و خلق در غرور وي."
اين مطلب نقل قولي بود از شيخ ابوبكر واسطي كه در تذكرت الاولياي عطار بيان شده است و شايد منظور حافظ از اين بيت نيز همين بوده است كه:
حديث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگرچه صنعت بسيار در عبارت كرد
اگر عاشقانه بيان شود و از دل بيان گردد، بگونه اي كه شخص خود آن را ديده و سپس بيان كرده باشد، آن كلام است كه در موافق و مخالف آتش مي زند وگرنه بازي كردن با الفاظ و استفاده ي از كلمات مسجع و زيبا سازي ظاهر به كاري نمي آيد.
اي بنده بدان كه خواجه ي شرق اين است
از ابـر گـهر بـار ازل بـرق اين است
تـو گفتـه چو گويي از قيـاسي گويــي
او گفته ز ديده مي كند فرق اين است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر