پنجشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۳

غزلي از شاه نعمت الله ولي:

 

ما خاک راه را به نظر کيميا کنيم

صد درد را به گوشه ي چشمي دواکنيم

در حبس صورتيم و چنين شاد و خرميم

بنگر که در سراچه معني چه ها کنيم

رندان لاابالي و مستان سرخوشيم

هشيار را به مجلس خود کي رها کنيم؟

موج محيط گوهر درياي عزتيم

ما ميل دل به آب و گل، آخر چرا کنيم؟

در ديده روي ساقي و در دست جام مي

باري بگو که گوش به عاقل چرا کنيم

ما را نفس چو از دم عشق است لاجرم

بيگانه را به يک نفسي آشنا کنيم

از خود برآ و در صف اصحاب ما شتاب

تا سيدانه روي دلت با خدا کنيم

 

و گفته شده حافظ اين چند بيت را در پاسخ به همين غزل سروده:

آنانکه خاک را به نظر کيميا کنند

آيا بود که گوشه ي چشمي به ما کنند؟

 

به نظر جناب دکتر عبدالکريم سروش1، حافظ بيت اول را طنز گونه بيان کرده و در بيت بعد غرض خود را به صورت روشني گفته است:

دردم نهفته به ز طبيبان مدعي

باشد که از خزانه ي غيبم دوا کنند!!

_________________________________________________

1 گروهي به مقايسه بين دکتر عبدالکريم سروش و دکتر الهي قمشه اي پرداخته اند> اين دو با هم قابل مقايسه نيستند> جناب دکتر سروش را بايد با عقل گرايان سنجيد نه با اهل دل(هر چند که ايشان نيز صاحب ذوق و طبعي لطيف مي باشد و بنده از محضر ايشان استفاده ي فراوان برده ام). ما مي توانيم به جناب دکتر سروش بگوييم فيلسوف انديشمند ولي نمي توانيم بگوييم حکيم فرزانه در صورتي که دکتر الهي قمشه اي حکيمي است فرزانه.

نقد

فيلم داستاني(انيميشن) خورشيد مصر

(پخش در روز عيد غدير خم از شبکه 2)

اگر فيلم هايي که از زندگي پيامبران و اولياء الهي ساخته مي شود بهتر است واقعيت تاريخي آنها نيز در نظر گرفته شود، در اين فيلم خورشيد مصر نمي دانم از چه منابعي استفاده شده بود!؟ نمي خواهم بگويم از خودشان مطلبي نوشته بودند ولي حداقل مي توانم بگويم حتي از ترجمه تحت الفظي آيات سوره حضرت يوسف هم استفاده ي چنداني نشده بود.

اي کاش براي ساخت چنين کارهايي که در سطح گسترده پخش مي شوند با چند صاحب نظر هم صحبت مي کردند ، جنبه ي احساسي اين فيلم بر جنبه ي تاريخي آن غلبه داشت.

شخصيتي که براي کودکي حضرت يوسف عليه السلام در نظر گرفته شده بود يک بچه معمولي بدون کوچکترين حالت خاص بود، در صورتي که ما ديده ايم بچه هايي را که پيامبر هم نيستند و در جامعه ي فعلي ما هم زندگي مي کنند ولي اينچنين خصوصيات بچگانه را به همراه ندارند.

آن خرس را نمي دانم از کجاي تاريخ آورده بودند؟ آيا به سندهاي غير اسلامي بيش از سند هاي اسلامي استناد شده بود ، يا يک چيز من درآوردي بود؟

مطالب زيادي در سوره ي يوسف بدان اشاره شده که در فيلم استفاده نشده بود، مانند زماني که برادران مي خواهند به مصر بروند براي گرفتن آذوقه پدر به ايشان مي گويد از يک در وارد نشويد يا زماني که حضرت يوسف ع جام پادشاه را در کوله بار بنيامين مي گذراد خداوند مي فرمايد ما اين کار و روش را به يوسف آموختيم چرا که در قانون آن پادشاه گرفتن برادر حق او نبود، که بهتر بود يک راوي اين را بيان مي کرد، يا در زماني که پيراهن يوسف از پشت سر پاره شد در آنجا شخص سومي مي گويد اگر از پشت سر پيراهن پاره شده ، يوسف بي گناه است ولي در اين فيلم خود عزيز مصر مستقيما اين حرف را زد.

در بسياري از قسمت هاي اين فيلم شيطان به سخن گفتن مي پردازد ولي اثري از آن نفس مطمئنه و يا راوي الهي به چشم نمي خورد.

در کل بايد عرض کنم که اين کار را به عنوان يک شروع مي توان کار خوبي دانست ولي ما از نظر واقعيت آنقدر داريم که محتاج چاشني هاي تحريف کننده واقعيت براي جذب مخاطب نباشيم.

فقط کمي زحمت مطالعه و تحقيق نياز دارد.

و يک سوال ديگر که براي بيننده ÷يش مي آيد اينکه از اين همه فيلتري که يک فيلم در صدا و سيم عبور مي کند آيا کسي متوجه اين تحريفات و ضعف ها نشده؟ يا بنا را بر اين گذاشته اند که مردم متوجه اين مسائل نخواهند شد؟!

جملاتي کوتاه از امير مؤمنان علي عليه السلام

46 - بپرهيزيد از صولت جوانمرد چون گرسنه شود و از لئيم چون سير گردد!

73 - آنکه خود را تعليم دهد و ادب آموزد شايسته تر به تعظيم است از آنکه ديگري را تعليم دهد و ادب آموزد!

98 - چون حديثي را شنيديد آن را فهم و رعايت کنيد نه بشنويد و روايت کنيد، که راويان علم بسيارند و به کاربندان آن اندکند!

یکشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۳

عشق

شيخ بهايي پس از يک عمر تحصيل علوم رسمي به اين نتيجه رسيد که فقط عشق!

ديدي که بهايي چو غم از سر وا کرد

از مدرسه رفت و دير را ماوا کرد

مجموع کتاب هاي علم درسي

از هم بدريد و کاغذ حلوا کرد

و يا

نقد دل خود بهايي آخر سره کرد

در مجلس عشق عقل را مسخره کرد

اوراق و کتاب هاي علم رسمي

از هم بدريد و کاغذ پنجره کرد

و البته اين عقل که به آن بد گفته شده منظور اين نيست که در مقابلش جهل خوب است، بلکه مرتبه اي فراتر از عقل مد نظر مي باشد به طوريکه وقتي جناب مولانا از عقل را در مقابل عشق پايين مي شمرد در جاي ديگر آن را در مقابل جهل مي ستايد:

عقل دشنامم دهد من راضيم

زانکه فيضي دارد از فياضيم

احمق ار حلوا نهد اندر لبم

من از آن حلواي او اندر تبم

 

شيخ بهايي علاقه ي خاصي به جناب مولوي داشته و در بسياري از اشعار آن مرد بزرگ بوي عشق او به مولانا به مشام مي رسد، براي مثال جناب مولوي شعري زيبا بدين گونه دارد:

ريزه کاري هاي علم هندسه

يا نجوم و علم طب و فلسفه

اين همه علم بناي آخور است

که عماد بود گاو و اشتر است

داند او کو نيکبخت و محرم است

زيرکي زابليس و عشق از آدم است

 

و جناب شيخ بهايي مي گويد:

تو در اين يک هفته مشغول کدام

علم خواهي گشت اي مرد تمام

فلسفه يا نحو يا طب يا نجوم

هندسه يا رمل يا اعداد شوم

علم فقه و علم تفسير و حديث

هست از تلبيس ابليس خبيث

علم نبود غيل علم عاشقي

مابقي تلبيس ابليس شقي

لوح دل از فضله ي شيطان بشوي

اي مدرس درس عشق هم بگوي

سه‌شنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۳

نامه اي به صدا و سيما

چرا موجبات ناراحتي ديگران را با توهين به مقدساتشان فراهم مي کنيد؟

شايد منظورم را خوب متوجه نشديد، پس برايتان مي گويم:

مدت چند هفته است که در برنامه ي "صبح جمع با شما (يا هر نام ديگري که در حال حاضر دارد)" در راديو به تقليد صداي دکتر الهي قمشه اي به صورت توهين آميز پرداخته شده.

يک بار هم در گذشته تذکر داده شد که موثر واقع نگرديد!

فکر نکنيد توهين کردن و مسخره کردن افراد کار سختي است ، خيلي راحت مي توان به هر شخصي که فکرش را کنيد توهين کرد، اما اين توهين چه معنايي دارد؟

يک:  ضعف شخص توهين کننده را مي رساند که چون از هيچ منطق و ابزاري نمي تواند استفاده کند دست به بي ادبي مي زند و البته پس از گذشت مدت زمان کوتاهي وقتي که ديد به نتيجه نمي رسد دست به خصومت علني خواهد زد.

به قول سعدي: چون به دليل از خصم فرو ماند، سلسله ي خصومت بجنباند.

و دوم اينکه:  ضعف شعور شخص بي ادب را مي رساند...

فکر مي کنم هنوز مردم فراموش نکرده اند زماني که به تغيير ساعت پخش پي در پي سخنراني هاي دکتر الهي قمشه اي پرداخته شد و همچنين فراموش نکرده اند زماني را که در ميان سخنراني جناب دکتر الهي قمشه اي به پخش آگهي هاي سبک تبليغاتي پرداخته شد.

اين کار را نکنيد، به فرض اينکه آقاي دکترالهي هم اجازه داده باشد...

در ديزي باز است ...؟!