ما کشته آن مه رخ خورشید کلاهیم
ما از دو جهان غیر تو ای عشق نخواهیم
صد شور نهان با ما تاب و تب جان با ما
در این سر بی سامان غمهای جهان با ما
با ساز و نی , با جام می
با یاد وی
شوری دگر اندازیم در میکده جان
جمع مستان غزل خوانیم همه مستان سر اندازیم
سر اندازیم , سر افرازیم
جز این هنر ندانیم که هر چه می توانیم
غم از دل ها براندازیم براندازیم
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر