بعضي وقتا هرچه هم که بخوايم ادب را رعايت کنيم و ساکت بمانيم نمي شود !
يعني اصلا بعضي وقت ها ادب در ساکت نماندن و گفتن است!
من نمي خواهم بگويم آمريکا در ايران و يا هر کشور ديگري به دنبال منافع خود نيست ولي اين مرگ بر آمريکايي که آقايان بلند پايه در ايران مي گويند هم مخلصانه نيست و صرفا يک مرگ بر امپرياليسم نيست.
و يا اين حمايتي که آقايان از مسلمانان فلسطين و .. مي کنند حمايت از اسلام و مسلمانان نيست.
اين يک بازي سياسي است.
اگر اينگونه است ، پس چرا مرگ بر شوروي قطع شد و اکنون شده است کشور دوست روسيه؟!
چرا دو دوزه بازي مي کنيم؟
چرا نبايد مردم را روشن کنيم و رک و رو راست با مردم صحبت نماييم؟
مردم احمق نيستند.
اگر شعار ما حمايت از مسلمانان است و اين حمايت يک بازي سياسي نيست، از مسلمانان چچن حمايت نمي کنيم؟
آيا نه اين است که چچني هاي مسلمان در دام ديکتاتوري که دوست آقايان است اسير گشته اند؟
نمي دانم چرا به ياد شعر شهر بي تپش اثر دکتر شريعتي افتادم:
در مزار آباد شهر بي تپش
واي جغدي هم نمي آيد به گوش
دردمندان بي خروش و بي فغان
خشمناكان بي فغان و بي خروش
مشت هاي آسمان كوب قوي
واشدند و گونه گون رسوا شدند
يا نهان سيلي زنان يا آشكار
كاسه پست گدايي ها شدند
خشمگين ما بي شرف ها مانده ايم
باز ما مانديم و شهر بي تپش
وانچه كفتار است و گرگ و روبه است
گاه مي گويم فغاني بر كشم
باز مي بينم صدايم كوته است
-----------------------------
اين هم يک mp3 کوتاه با صداي دکتر شريعتي و با موضوع زينب حجم = 358 KB
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر