سه‌شنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۲

يک مطلب قابل توجه براي دوستداران دکتر شريعتي

با شريعتي

"ما مرغان موهومي هستيم که در عدم پرواز مي کنيم" به قولي ، برخي ، خود، ميهن خويشند و برخي خود وطنند که هرگاه سرزمين و مردم خود را ترک مي کنند ، مردم غريب مي شوند و ميهن غربت مي گردد.

(پروفسور شاندل)

تاريخ تمدن ج 2 ص 25

و يا

وقتي عشق فرمان مي دهد ، محال سر تسليم فرود مي آورد

شاندل

 

حال يک سوال از تمامي دوستان:

آيا هيچ کدام از دوستان مي دونن جناب پروفسور شاندل چه کسي بودن؟

و آيا هيچکدام از شما دوستان نام شاندل را در جايي خارج از آثار مرحوم دکتر شريعتي شنيده ايد؟

آيا احتمال نمي دهيد که شاندل خود بزرگوارش بوده؟

فکر نمي کنيد که بين شاندل و کاندلا واحد روشنايي که معادل يک شمع است ارتباطي برقرار باشد؟

تا سحر اي شمع بر بالين من

امشب از بهر خدا بيدار باش

سايه ي غم ناگهان بر دل نشست

رحم کن امشب مرا غمخوار باش

کامل اين شعر ، که توسط دکتر شريعتي سروده شده را مي توانيد از اينجا برداريد:

http://yaghin.50megs.com/shame-sahar.jpg

هیچ نظری موجود نیست: