چهارشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۴

ملك واحد

در ملك واحد

براي اينكه آدم خودش رو از گيرو دار بتها و تعلقات فراوان نجات بده، بايد خودش رو در ملك يك نفر قرار بده.

كساني كه دلشون رو به يك معبود زميني مي سپرند، از معبودهاي ديگر در امان هستند.

به هر قبيله چه گردي اگر تو مجنوني

بيا و قبله گزين از قبيله ي ليلا

و يا :

طالب خود را هميشه غصه گدازد

ملك پري پيكري شديم و برستيم

و چه بسا كساني را كه معبودي زميني راهشون رو مي زنه و از طريق اخلاص ورزيدن در همين عشق به معبود و محبوب يگانه مي رسند.

اي بسا كس را كه صورت راه زد

قصد صورت كرد و بر الله زد

و در نهايت به جايي مي رسد كه:

"آنكس كه مرا طلب كند مي يابد و آن كس كه مرا يافت مي شناسد و آن كس كه مرا شناخت دوست مي دارد و آن كس كه دوستم داشت به من عشق مي ورزد و آن كس كه به من عشق ورزيد من نيز به او عشق مي ورزم و آن كس كه به او عشق ورزيدم او را مي كشم و آن كس را كه من بكشم خون بهايش بر من واجب است و آن كس كه خون بهايش بر من واجب است ، پس من خودم خونبهايش هستم."

جوينده ي ما به شهر در بسيار است

آن كس كه مرا جويد كارش زار است

بر درگه ما زده هزاران دار است

بر هر داري سر مريدي زار است

 

هیچ نظری موجود نیست: