دوشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۴

انار

انار

هرگز چيزي از شوهرش نخواسته بود، نه كه دلش نخواسته باشد، اما هميشه ترجيح داده بود فاطمه شرمنده دلش باشد تا علي شرمنده فاطمه. اين فقط سفارش پدرش نبود، خودش مي ترسيد شرمندگي همسرش را ببيند. اينگونه بود كه علي با ديدنش همه‌ي غم ها را از ياد مي برد . اما اين بار با هميشه فرق داشت. فاطمه به شدت بيمار بود و علي براي بار سوم از او خواسته بود آنچه ميل دارد بگويد تا مهيا كند. دو بار از بيان خواسته‌اش امتناع كرده بود ولي اين بار علي او را به حق خودش قسم داده بود، علي كم در دلش عزيز نبود، پس دهان گشود: «انار».

علي براي برآوردن نخستين خواسته‌ي همسرش از خانه بيرون رفت. چه لذتي داشت ديدن فاطمه هنگام ديدن انار . بالاخره انار خوشبخت خريده شد و علي به سمت خانه به راه افتاد. بين راه صدايي شنيد. بيماري در گوشه‌ي خرابه اي مي ناليد. جلو رفت، سرش را به دامن گرفت و او را نوازش كرد، پرسيد: «چه ميل داري؟» و براي بار اول شنيد: «انار!» چه بايد مي كرد؟ بين خواسته فاطمه و خواست خدا كه از حلقوم اين مرد برخاسته بود كدام را انتخاب مي كرد؟ انار را به دو نيم كرد، نيمي براي فاطمه و نيمي براي خدا. نيمه خدا را كم كم در دهان پيرمرد گذاشت پس از آن دوباره پرسيد : «چيزي ميل داري؟» و شنيد : «نيمه ديگر انار» اما اين سهم فاطمه بود، آن هم براي برآوردن نخستين خواسته‌اش، بايد انتخاب مي كرد بين فاطمه و خدا. فاطمه از او بود، مثل خودش بود. پس با فاطمه همان كرد كه با خودش مي كرد. بين خود و خدا، البته خدا. نيمه‌ي ديگر انار را هم به پيرمرد داد و با همان حال روانه خانه شد. خدا به علي رحم كرد يا فاطمه نمي دانم، كدام سخت تر است؟ مردي شرمنده همسرش شود يا زني شرمندگي شوهرش را ببيند؟ وارد خانه شد و فاطمه را مشغول خوردن انار ديد. اگر علي خدا را فراموش نكرده، خدا چرا بايد علي را فراموش كند؟ پس خدا هم با علي مثل خودش معامله كرد. ظرف اناري از طرف علي براي فاطمه فرستاد نه علي شرمنده فاطمه شد و نه فاطمه شرمندگي علي را ديد!

تقديم به تمامي زنان مؤمنه و مردان مؤمن به مناسبت ولادت پر شور فاطمه زهرا سلام الله عليها

هیچ نظری موجود نیست: