دوشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۴

نامه چارلي چاپلين به دخترش

نامه ی چارلی چاپلین به دخترش

دخترم جرالدین!

پدرت باتو حرف می زند! شاید شبی درخشش گرانبها ترین الماس این جهان ترا بفریبد. آن شب است که این الماس آن ریسمان نا استوارزیر پای تو خواهد بود وسقوط تو حتمی است.

روزی که چهره ی یک اشراف زاده ی بی بند و بار تورا فریب دهد آن زمان بندبازی ناشی خواهی بود و بند بازان ناشی همیشه سقوط می کنند.

از اینرو دل به زر و زیور مبند. بزرگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه ی ما می درخشد. اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی با او یک دل باش و براستی او را دوست بدار.

دخترم هیچکس و هیج چیز را دراین جهان نمی توان یافت که شایسته ی آن باشد که دختری ناخن خودرا به خاطر آن عریان کند، برهنگی بیماری عصر ماست. بگمان من، تو باید از آن کسی باشی که روحش را برای تو عریان کرده است.

بااین پیام نامه ام را پایان می بخشم :

انسان باش زیرا که گرسنه بودن و در فقر مردن هزار بار قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است.

منبع: مجله موفقيت

هیچ نظری موجود نیست: