شنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۵

ma'bad

معبد

معبد تشنه خون است، هميشه پرستش با خون، با قرباني، همراه بوده است. اسماعيل! اين ذبيح مقدس ابراهيم را ببين، فرزند دلبندش را در عشق قرباني مي كند. كارد را بر حلقوم پاره ي جگرش مي نهد، فرزندي را كه به عمري با رنج ها و اميدها پرورده است به دست خود ذبح مي كند، عشق همواره تشنه اخلاص است. نيمه روشنفكران بي درد و دل خرده مي گيرند كه قرباني چرا؟ معبد به قرباني چه نيازي دارد؟ خدا چرا خون را دوست بدارد؟ شگفتا! شگفتا! چرا نمي فهمند؟ اين او نيست كه خون مي طلبد، قرباني مي خواهد، اين عاشق است كه بدان سخت نياز مند است، مي خواهد به او! نه به خودش، به دلش، ايمانش، نشان دهد كه : من اسماعيلم را نيز قرباني تو مي كنم، نشان دهد كه من در دوست داشتن، در ايمان، مطلقم! مطلق! آنچه را در همه ي آفرنيش نيست، آنچه را طيعت از داشتنش محروم است، از ساختنش عاجز است من دارم، من مي آفرينم!

دكتر علي شريعتي – كوير

لطفا كليك كنيد

 

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام . خدا روح این مرد بزرگ رو قرین رحمت کنه که از هر پرده ای پرده های حقیقت می دیدو دریچه های رحمت و شناخت رو باز می کرد و اون رو بر دیگران چون تکلیفی بی هیچ تکلفی عرضه می کرد . مطلبی در دیوژن نوشته شده خیلی خوشحال می شم اگر اثر اندیشه های ناب شما رو در بین نظرات دوستان ببینم . برقرار و سربلند باشید

ناشناس گفت...

ma hamishe estefade mibarim az neveshtehaye shoma.
ya Ali.
Soluk