شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۵

shame_zendan_Dr.Shariati

چيزي به 29 خرداد نمونده سالگرد

شهادت مرحوم دكتر علي شريعتي

اين هم شعر به ياد ماندني شمع زندان

سروده ي جناب دكتر شريعتي (به صورت كامل)

 

تا سحر اي شمع بر بالين من

امشب از بهر خدا بيدار باش

سايه غم ناگهان بر دل نشست

رحم کن امشب مرا غمخوار باش

 

کام اميدم به خون آغشته شد

تيرهاي غم چنان بر دل نشست

کاندرين درياي مست زندگي

کشتي اميد من بر گل نشست

 

آه ! اي ياران به فريادم رسيد

ورنه مرگ امشب به فريادم رسد

ترسم آن شيرين تر از جانم ز راه

چون به دام مرگ افتادم رسد

 

گريه و فرياد بس کن شمع من

بر دل ريشم نمک ديگر مپاش

قصه بي تابي دل پيش من

بيش از اين ديگر مگو خاموش باش

 

جز توام اي مونس شب هاي تار

در جهان ديگر مرا ياري نماند

زانهمه ياران به جز ديدار مرگ

با کسي اميد ديداري نماند

 

همدم من مونس من شمع من

جز توام در اين جهان غمخوار کو

واندرين صحراي وحشت زاي مرگ

واي بر من واي بر من يار کو؟

 

اندرين زندان من امشب شمع من

دست خواهم شستن از اين زندگي

تا که فردا همچو شيران بشکنند

ملتــم  زنجيــر هـاي   بنـدگي

 

لطفا فاتحه اي نثار روح جناب دکتر علي شريعتي بفرماييد

هیچ نظری موجود نیست: