پنجشنبه، دی ۱۷، ۱۳۸۸

شعري از منهاج النجاح

ز دل بسیار گفتى و شنیدى

شب دیوانه دل را ندیدى‏
شب دیوانه دل یک طلسم است

که تعریفش برون از حد و رسم است‏
ادب کردى چو نفس بى‏ادب را

گشایى این طلسم بو العجب را
دل دیوانه رند جهانسوز

چو شب آید نخواهد در پیش روز
بود آن مرغ دل بى‏بال و بى‏پر

که شب خو کرده با بالین و بستر
به شب مرغ حق است و نطق حق حق

چو مى‏بیند جمال حسن مطلق‏
دلى کو بلبل گلزار یار است

شب او خوشتر از صبح بهار است‏
شب آید تا که دل در محق و در طمس

نماید سورت و اللّیل را لمس‏
شب آید تا که انوار الهى

بتابد بر دل پاک از تباهى‏
خوشا صوم و خوشا صمت و خوشا فکر

خوشا اندر سحرها خلوت ذکر


هیچ نظری موجود نیست: