دوشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۲

روشنفکر

بعضي ها ابتذال را معادل روشنفکري گرفته اند ...

--------------------------------

به بهانه ي جمله ي بالا مطلبي از کتاب روشنفکر و مسئوليت هاي آن، اثر دکتر علي شريعتي را خدمت شما تقديم مي کنم:

...آدمهايي که محدود ومتوقف نيستند و منجمد نمي انديشند، روشن و باز فکر مي کنند و زمان و موقعيت خودشان را و موقعيت مملکتشان را و مسائلي را که در جامعه شان مطرح است، تشخيص مي دهند، مي توانند تحليل کنند، مي توانند استدلال کنند و به ديگري بفهمانند، اين آدم ها روشنفکرند "کليرويان" اند. بر خلاف آن آدميکه همه ي مسائل در برابرش، در جامعه و در زندگيش طرح است ولي نمي فهمد، نمي داند که با زندگي او ارتباط دارد، نمي داند که با وضع او رابطه ي علت و معلولي دارد، اين را درک نمي کند، مي گويد که اين به من مربوط نيست، در صورتيکه به او مستقيما مربوط است. اين آدم روشنفکر نيست. بنابر اين روشنفکر به معناي کسي که کارش و شغلش کار مغزي و کار فکري است نيست. اين آدميکه روشن فکر مي کند ممکن است که کار اجتماعيش کار بدني باشد، کار يدي باشد، اما خوب بفهمد، برعکس آدمي که کار مغزي مي کند، اساس کارش کار مغزي است و لذا جزء "انتلکتوئل" است اما روشنفکر نيست. مگر آدمهايي را نمي بينيم و نمي شناسيم و هر روز و هميشه با کساني برخورد نداريم که تحصيلات عالي، تصديق هاي خيلي بالا و حتي مقام علمي دارند و کار مغزي مي کنند ولي به اندازه يک "دب اکبر" نمي فهمند، اينها کليرويان هستند؟ اينها روشن بين و روشن فهم نيستند ولي کارشان کار مغزي است، يعني انتلکتوئل هستند، اما روشنفکر نيستند.

بنابراين کسي که کار مغزي مي کند آن کارمند بانک و آن معلم کلاس، آن خبرنگار روزنامه، آنکسي که همه جور نقاشي مي کند، آنکه همه جور شعري مي گويد، آن کسي که مترجم است و هرچه که دلش بخواهد ترجمه مي کند ولو مزخرف هم باشد، اين انتلکتوئل است، اما روشنفکر هم هست يا نه؟ بايد با ملاک هاي ديگري رسيدگي شود. آن کسي که کار بدني مي کند، يک کارگر، يک ماشين نويس، انتلکتوئل نيست، جزء طبقه ي انتليجنزيا نيست، اما روشنفکر است يا نه؟ بايد با ملاک هاي ديگري سنجيد...

___________________________________________

صفحات ابتدايي کتاب روشنفکر و مسئوليت هاي آن(از سخنراني هاي دکتر شريعتي)

هیچ نظری موجود نیست: