دوشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۳

مي خواستم يه چيز جالبي رو خدمت شما عرض کنم

يه آقاي کليدسازي هست که محل کارشون تقريبا نزديک محل سکونت ماست و من هم خيلي ساله که ايشون رو مي شناسم ولي هيچوقت برخورد نزديکي با ايشون نداشتم، تا يکي دو روز پيش که براي ساخت يک کليد پيششون رفتم و سر صحبت باز شد و ديدم عجب آدم جالبيه ، ايشون زدن تو صحبت هاي فرهنگي و اجتماعي و ما هم گوشمون رو سپرده بوديم بهشون و يکي از اشعاري که به ديوار مغازه اش نوشته شده بود نظرم رو جلب کرد ديدم شعر باحاليه گفتم هنوزم از اين شعرا دارين گفت يادداشت کن، يه چند بيتي گفتن که چندتاش از خودشون بود و چندتايي هم از شعراي ديگه و يکي از اشعار زيبايي که خيلي لذت بخش بود اين بود:

 

دقايقي ز زمانه هنوز در پيش است

که از تمامي بگذشته ارزشش بيش است

 

حسابي حالمون رو جا آورد، حالا ديگه گه گاه يه سري بهشون ميزنم.

هیچ نظری موجود نیست: