قانون
براي متدينين يک قانون بيشتر وجود ندارد و آن هم قانون شرع است که از طريق خداوند و با واسطه ي پيامبران يا حتي بي واسطه به مردم رسيده.
در جايي که قانون شرع جاي تغيير دارد معمولا در خود آن اشاره شده است.
ما در شرع با کلمه اي به نام عبادت زياد برخورد مي کنيم. عبادت برخلاف معناي ظاهري آن که شايد فقط سر به مهر ساييدن را ياد آور شود، از يک معناي عميق تري برخوردار است. اگر بخواهم به زبان امروزي تر بگويم ، عبادت به معني رعايت دستورات بر اساس کاتالوگ شرکت سازنده ي انسان براي بهترين نحوه ي استفاده و بهره برداري از نيروهاي بالقوه ي اوست.
کاتالوگ ما همان قرآن و دستورات پيامبران الهي است که به عبارتي قانون زندگي مومنين را تشکيل مي دهد.
قانون خداوند يک معيار را نيز در اختيار انسان گذاشته است به نام عقل که شخص پس از رسيدن به يک مراحلي (که مهمترين آن تفکر آزاد انديش است) مي تواند خود نيز مي تواند با ضابطه ي محوريت عقل آن را تغييراتي دهد، که ناگفته نماند اين تغييرات هيچ گونه مغايرتي با شرع نخواهد داشت.
يک مثال مي زنم:
زماني ممکن است ما با يک گروه متجاوز و بيدادگر در حال جنگ باشيم ، کساني که با قصد هرنوع تجاوزي که از دستشان بر مي آيد به ما شبيخون زده اند. اينجا جنگيدن با آنها دقيقا خواسته ي شرع است.
از طرفي ما اجازه ي کشتن دوست نزديک خود را نداريم!!
ولي اين گروه متجاوز براي اينکه بتواند يک سپر بسازد ، نزديک ترين دوست ما را که در اسارت اوست بر روي تانک مي بندد و به طرف ما حرکت مي کند. کافي است آن تانک به ما برسد و به مقاصد کثيف خود دست بيابد.
در اينجا ما موظفيم تانک را در حالي که نزديک ترين دوست و حتي شايد برادرمان بر روي تانک است را بکشيم و تانک را هم نابود کنيم.
آن کسي که به دست ما کشته شده به شهادت رسيده و ما هم مرتکب خطايي از طرف قانون شرع نشده ايم.
مومن موظف است که روزه بگيرد ولي همينکه خودش تشخيص دهد که روزه براي او مضر است نبايد روزه بگيرد و اين تشخيص نه به پزشک او مربوط مي شود و نه به کسي ديگر بلکه ديگران نهايتا فقط مي توانند او را راهنمايي نمايند.
از طرفي يک تغيير ديگر در شرع داريم به نام کلاه شرعي(که البته موضوع بحث ما اين نيست و بحث ما بر موضوع دينداري ايده آل است)!
کلاه شرعي را کساني درست مي کنند که قصد سود جويي و عوام فريبي دارند و نام آنها از جرگه ي مومنين بيرون است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر