چهارشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۶

boo_hafs

به گونه اي ميهماني بده كه از رفتن ميهمان خوشحال نشوي

 

نقل است كه بوحفص (كه يكي از عرفاست) چهار ماه ميهمان شبلي بود و شبلي هر روز انواع و اقسام غذاها و شيريني ها را برايش مي آورد . روز آخر كه بوحفص مي خواست خداحافظي كرده و برود به شبلي گفت: اگر زماني به نيشابور بيايي رسم ميزباني و جوانمردي را به تو خواهم آموخت. شبلي گفت: اي اباحفص ، مگر من چه كردم؟ بوحفص گفت: تكلـّف كردي و متكلف جوانمرد نبود. بايد آنگونه با ميهمان برخورد كرد كه صاحبخانه سختش نباشد چرا كه اگر پذيرايي باعث سختي صاحب خانه گردد از رفتن ميهمان خوشحال مي گردد و اين ناجوانمردي است!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
احوال شما ؟ خوبید که انشاءالله ؟
!!!!!!!چه مطلب زیبایی
واقعاً اگر این تجملات بیهوده و در مقابل توقعات آزار دهنده نباشند نه تنها مهمانیها بلکه بسیاری دیگر از معضلات جامعه رفع می شد
من که دوست دارم وقتی می رم مهمانی شرایط برایم طوری باشد مثل اینکه خانه خودمان هستم البته یک محدودیتهایی وجود داره از این نظر عرض میکنم که صاحب خانه مرامثل یکی از اعضای خانواده اش بداند و خودش را در هیچ موردی به زحمت نیاندازد
تشکر به خاطر مطلب زیبایتان
در پناه حق تعالی موفق و پیروز باشید
التماس دعا حاجتتون روا
.................................

ناشناس گفت...

یا لطیف
سلام
احوال شما ؟
خوبید که انشاءالله؟
یه مطلب جالب دیدم گفتم شاید شما هم خوشتون بیاد

***********************************
سخنی از ملا صدرا
خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
و به قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود
و به قدر ایمان تو کارگشا می شود
یتیمان را پدر می شود و مادر
محتاجان برادری را، برادر می شود
عقیمان را طفل می شود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را، راه می شود
در تاریکی ماندگان را نور می شود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را...
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها...
چنین کنید تا ببینید چگونه
بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند
در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند
مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟
التماس دعا
یا علی