سلام
يكي از دوستان اين مطلب اصلاحي رو براي من ارسال كردن:
آيت الله كوهستاني تو يه روستا به نام كوهستان كه 3 كيلومتري بهشر هست زندگي مي كردن كه 22 كيلومتر تا نكا فاصله داره.
يکي از شاگردان شيخ رجبعلي خياط مي گويد: با معرفي جناب شيخ ، مدت ها به خدمت آيت الله کوهستان به نکا مي رفتم ، تا اينکه يک روز صبح که براي رفتن به نکا در حال رفتن به گاراژ ايران پيما در ناصر خسرو بودم، جناب شيخ را ديدم ، فرمودند:
«کجا مي روي؟»
عرض کردم به نکا نزد آيت الله کوهستاني ، فرمودند:
«شيوه ي ايشان زاهدي است بيا برويم تا من روش عاشقي خدا را يادت دهم.»!
بعد دست مرا گرفت و به خيابان امام خميني – فعلي – که سنگ فرش بود برد در جنوب خيابان ، در کوچه اي ، در منزلي را زد ، دخمه اي نمايان شد که تعدادي بچه و بزرگ فقير در آن جا بودند. جناب شيخ به آنها اشاره کرد و فرمود:
«رسيدگي به اين بيچاره ها انسان را عاشق خدا مي کند! درس تو اين است، نزد آيت الله کوهستان درس زاهدي بود و حالا اين درس عاشقي است.»
از آن به بعد حدود 10 سال با جناب شيخ رجب علي سراغ افرادي بيرون شهر مي رفتيم ، شيخ نشان مي داد و من آذوقه تهيه مي کردم و به آنها مي رساندم.