یکشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۲

مختصري درباره‌ي رمل(به نقل از فرهنگ دهخدا) که خودم هيچي ازش سر در نياوردم

 

رمل. [ ر ] (ع ا) نام علمي است پيداكرده دانيال عليه السلام بدان جهت كه جبرئيل عليه السلام بر ريگ نقطهاي چند كرده بود. (آنندراج). علمي است پيداكرده دانيال پيغمبر عليه السلام كه جبرئيل عليه السلام آن رانقطهاي چند بنموده و گويند علمي است كه در آن از اشكال شانزده گانه بحث ميشود و نتيجه آن استعلام از مجهولات احوال عالم است وموضوع آن اشكال شانزده گانه و هدف آن وقوف بر احوال عالم است و صاحب اين علم را رمال گويند. (از كشاف اصطلاحات الفنون). و صاحب نفائس الفنون آرد: علم رمل عبارت است از معرفت طرق استدلال بروقايع خير و شر از اشكال مخصوصه و كيفيت استخراج و دلالات آن.آنچه در اين قسم دانستن آن اهم باشد بيان كنيم.

فصل اول: در بيان واضع و كيفيت وضع. اما واضع مشهور چنان است كه دانيال پيغمبر بود و آنچه گويند اين علم از معجزه اوست چنان است كه او مدتي خلق را به حق دعوت ميكرد و هيچكس بدو نميگرويد والتفات به سخن او نميكرد. از آن شهر بيرون شده به شهر ديگر كه اورا نميشناختند رفت و تخته حاصل كرده ريگ سرخ بر آنجا ريخت و دردكاني بنشست و خطي چند بر آنجا كشيد و از احوال گذشته و آينده خبرميداد و جمله خبايا و دزديده ميگفت و آواز او به پادشاه آن اقليم رسيد و او را طلب نمود و بر سبيل امتحان چيزي چند از او پرسيدچنانچه واقع بود خبر داد از او درخواست كرد تا ملازم او شود دانيال او را با چهار كس از ملازمان ارشاد ميكرد تا در اين فن ماهر شدند.روزي دانيال به ايشان گفت رمل بزنيد و بنگريد در اين عصر كسي هست كه پيغمبري را شايد يا نه. ايشان رمل زدند و گفتند هست... گفت اكنون حليه او را بنويسيد تا كدام است. ايشان صورت و شكل او بنوشتند و چون نگريستند همه صفت او بود. گفتند پيغمبر توئي و در حال به اوبگرويدند. و اما وضع او بر چهار عنصر است بر اين وجه .: نقطه اول راناري خوانند و دوم را هوايي و سوم را آبي و چهارم را خاكي برترتيب وقوع عناصر و چون وضع از مفردات بود بعد از آن چون تركيب كردند بر اين مثال شد.: آن را جماعت نام كردند و بعد از آن نقصان ميكردند و ميافزودند تا شانزده خانه كه حاصل ضرب چهار در چهاراست حاصل شد. پس هر شكل را كه نقطه فرد بود اگر آن نقطه در اولباشد همچو لحيان آتشي خوانند و اگر در آخر همچو انكيس خاكي و اگر در وسط باشد اگر آب بود آبي و اگر بجاي هوا بود هوايي. و اگر دوباشد همچو اجتماع ممتزج و قبض الداخل دو نقطه دارد: هوايي و خاكي.

اما او را جهت آن خاكي خوانند كه نقطه هوا ميان آتش و آب است و اورا از هيچ يك ياري نبود بخلاف خاك پس قوت نقطه خاكي چون بيشتربود خاكي خوانند و علي هذا القياس.

فصل دوم: در معرفت رمل زدن. اول چهار خانه از خطوط بنهند هرخانه چهار خط و بايد كه نقطه هاي خطوط بشمرند و گفته اند بايد كه هرخطي كمتر از شش نقطه و بيشتر از دوازده نقطه نباشد و بوقت رمل زدن از دست چپ آغاز كنند و از آنجا كه آغاز كرده باشند دودو طرح كنند تا آنكه دو يا يكي بماند پس از آنچه در آخر خطوط بماند از هرخطي خانهاي بيرون آرند و آنچه اول زده باشند در اول بنهند از دست راست و خانه ديگر را بهمين ترتيب تا آخر و از اين چهار خانه چهارشكل ديگر را بيرون آرند چنانكه از اول هر شكلي از امهات يكي بردارند و خانه پنجم بيرون آرند. و از دوم هر يكي ششم و از سوم هريكي هفتم و از چهارم هر يكي هشتم و بعد از آن از اول و دوم درزير هر دو نهم بيرون آيد چنانكه اول يكم و اول دوم را با هم جمع كنند فرد باشد فردي بنهند و اگر زوج باشد زوجي و همچنين تا آخر واز سوم و چهارم به همين ترتيب دهم بيرون آرند و از پنجم و ششم يازدهم و از هفتم و هشتم دوازدهم و بعد از آن از نهم و دهم سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم. پس از اين شكل پانزدهم كه ميزان رمل است و از اول شانزدهم بيرون آرند و اگر يكي از اين اشكال هشتگانه كه لحيان است و انكيس و حمره و بياض و كوسج و نقيالخد و عتبه داخل و عتبه خارج در پانزدهم افتد رمل خطا بود و شرط اين آن است كه زوج از دو فرد حاصل ميشود و از زوج فرد حاصل نشود الا از زوج و فرد و چندان نقطه كه در امهات باشد همچنان در نبات بود پس آنچه از نبات حاصل آيد مساوي آن باشد كه از امهات حاصل شده باشد پس ح سيزدهم كه نتيجه نتايج امهات است و چهاردهم كه نتيجه نباتاست مساوي باشند. نقاط شكل پانزدهم فرد نتواند بود و هرگاه فردباشد خطا بود اما هرگاه كه زوج باشد لازم نيست كه صواب باشد. و ببايد دانست كه مجموع نقاط و اشكال شانزده گانه زياده از نودوشش و كمتراز آن نتواند بود زيرا كه اشكال كمتر از رباعي و زياده از ثماني چنانكه اشاره كرده شد نيستند و آنچه متوسط اند يا خماسي باشند يا سداسي ياسباعي و رباعي يك بيش نيست و آن طريق است و ثماني نيز يك بيش نيست و آن جماعت است و خماسي چهارند: عتبه داخل و عتبه خارج وكوسج و نقيالخد و سداسي شش اند: قبضالداخل و قبضالخارج ونصره داخل و نصره خارج و اجتماع و عقله و سباعي چهار: لحيان وانكيس و حمره و بياض و مجموع اين اشكال شانزده است و شانزده رادر وسط اشكال كه سداسي است ضرب كنند نودوشش حاصل شود و ازاشكال رمل هر آنچه اول او فرد بود و آخر او زوج آن را خارج خوانند و آنچه اول او زوج باشد و آخر او فرد داخل و آنچه اول و آخر زوجباشد آن را ثابت خوانند.

فصل سوم: در معرفت صور اشكال شانزده گانه.

فصل چهارم: در معرفت صواحب اشكال و سعادت و نحوست و دلالت هر يكي.

فصل پنجم: در معرفت بروج.

فصل ششم: در بيان شواهد و كيفيت حكم شواهد.

فصل هفتم: در بيان استخراج ضمير.

فصل هشتم: در بيان آنكه هر شكلي را در هر يك از خانه ها چه حكم است. (از نفايس الفنون). و براي شرح هر يك از اين فصول رجوع به نفايس الفنون شود.

 

 

من که سر در نياوردم ، شما چطور؟

هیچ نظری موجود نیست: